۱۳۸۷ اردیبهشت ۸, یکشنبه

پیشنهاد






قبلا شاید دست به نوشتنم بهتر بود.قبلا شاید خیلی چیزهایم یا شاید هم خیلی چیزها بهتر بود؛ اما حالا اون خیلی از چیزها یا از بین رفته، یا مضمحل و در خود شکسته شده و یا بالاخره به نوعی دچار سقوط، تباهی، اسقاط شدن، کم شدن و کاهش شده. بگذریم؛ خیال ندارم تا ناقل دِپ زدگی باشم.


رمانِ «فریدون سه پسر داشت» عباس معروفی رو خوندم. کاملا طبق انتظارم، معروفی باز هم با وجود شخصی نویسی و بسته نویسی و روایت پراکنده داستانش، تو رو مسخ روایتش می کنه و کاری با تو می کنه که هر رمان صمیمی و دور از تظاهر با ساختار محکمی در بطن روایت با تو می کنه: میخکوب و یک نفس از ابتدا تا به انتهای اثر رو می خونی، حتی نفس کشیدن هات حین خوندن از یک الگوی خاص و منظم سوار بر موج حوادث داستان پیروی می کنه تا مبادا تمرکزت رو از دست ندی و چیزی از رمان به ناگهان «از دستت نپره!».فریدون سه پسر داشت به نظر من روایتی دگرگونه، جسورانه، به روز و تند و تیز و به دور از کنایه و استعاره از شاهکار قبلی معرفی هست: سمفونی مردگان. حکایت آرمان گرایی یک نسل که جاده رسیدن به یوتوپیای خودش روگم کرد؛ نسلی که در میان شعله های آتشی خود افروخته سوخت و سوخت و سوخت. آتشی که شاید افروخته شدنش نه از سر هدفمندی، بصیرت و بینش که حاصل ماجراجویی و آرمان خواهی انتزاعی بود؛ آتشی که به نوعی در میان نشئه حاصل از جادوی شعله های سرخ و زرد، توسط اهریمن فرصت طلب دزدیده شد و خود تبدیل به کوره آدم سوزی برای نیستی و نابودی آن نسل آرمان خواه شد.


به هرحال، مثل سایر کتابهای معروفی که هر کدام در جایگاه خود شاهکاری هستند، خواندن این آخرین رمان این نویسنده در تبعید رو به همه دوستان پیشنهاد میکنم.


لینک رمان «فریدون سه پسر داشت» عباس معروفی : http://fereydoon.malakut.org/