
۱۳۸۶ آذر ۲۰, سهشنبه
سرگيجه
سرگيجه بين ديروز، امروز و فردا؛ سرگيجه بين خير و شر؛ سرگيجه بين لزوم بودن و محتوم رفتن؛ سرگيجه بين عشق، نفرت، خيانت؛ معصوميتي از دست رفته يا گناهي نا آمده؟
اتفاق: بيان گنگي وجود در تحقق ناوجودي خود نا خواسته، حال چه بعد از ميلاد پذيرفته باشد و يا مورد لعن از براي آمدنش.
.
زود يا دير؟ مفهوم زودي و ديري در دنياي سرگيجه دار بهم مي خوره، در هم تنيده مي شه و وجودش.ن به مانند چيزهاي در چرخش در ظرف يك مخلوط كن ديگر از آن خودشان نيست.
.
جاي همه چيز، حتي واژه هاي گفتگوي روزمره، جاي سلام و بدرود، حرف تاييد يا كلام تكذيب، واژه محبت با واگويه خشم و تكفير همه و همه رخت اقامت از سراي وجود مستقيم به سوي دنيايي واژگونه بسته اند. كسي را كار با كس نيست مگر از سر طلب يا به جبر فعل خواستن، حال يا كم از اندازه خويش و يا آن طرفتر از گليم حق خويشتن.
.
نمي خوام سجع بگم يا كلام سنگيني كه بار معني نهفته اون - بخونيد ... با صداي گوش كر كن- گوش شنونده و چشم بيننده رو آزار بده؛ از در لفافه حرف زدن هم بدم مي ياد؛ و تظاهر احمقانه به دانستن همه چيز و نازيدن به كف دستي از آب هزار اقيانوس.
.
زاده شدن در ايران: حاصل بخت واژگونه ، يا فرصتي بي بديل، يا نفريني ديرپا و پرقدرت و يا... تفاوتي نداره؛ چون خواسته يا نخواسته ايرانيم، زاده شده در كشور واژگونه ها...
.
قاتل ديروز دم از حق و حقوق بشريت مي زند، زندانبان ديروز از جور امروزه زندان داد سخن سر مي دهد؛ كشنده ماشه كلت كمري از براي رهاي گلوله خلاص كننده حالا در كسوت رئيس دولت از خدمت كردن به مردم - همان به خدمت مردم رسيدن- فرياد هاي كر كننده سر مي دهد و قهقهه حراميان و ره زنان سرمايه هاي ملي در نزد ايشان صورت جيغي رنگين مي يابد كه لابد به خاطر دست مالي هاي آن حضرت در نواحي تحتاني عاليجنابان ردا پوش و دستار به سر حاصل شده.
.
سرگيجه اينجا حكمي است كه بر همه رواست...
اشتراک در:
نظرات (Atom)
